جامه ای که شب و هنگام خواب بر تن می کنند، دستمال یا روسری که شب هنگام خواب بر سر می بندند، شب کلاه، برای مثال ز مستی باز کرده بند کرته / ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش (سنائی۲ - ۴۲۳)
جامه ای که شب و هنگام خواب بر تن می کنند، دستمال یا روسری که شب هنگام خواب بر سر می بندند، شب کلاه، برای مِثال ز مستی باز کرده بند کرته / ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش (سنائی۲ - ۴۲۳)
سگ شکاری که موی بسیار بر گوش او رسته و گوشهایش فروآویخته باشد. (ناظم الاطباء) (از برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) : سه چیزت می برد غم از دل ریش اگر اهل دلی دست آر و مندیش سمند گورتاز و باز همدم شلل گوشی که در خشکان زند نیش. بندار رازی (از انجمن آرا)
سگ شکاری که موی بسیار بر گوش او رسته و گوشهایش فروآویخته باشد. (ناظم الاطباء) (از برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) : سه چیزت می برد غم از دل ریش اگر اهل دلی دست آر و مندیش سمند گورتاز و باز همدم شلل گوشی که در خشکان زند نیش. بندار رازی (از انجمن آرا)
خانه ششم نرد که برای برگرفتن یک مهره از آن شش خال کعبتین باید. (یادداشت مؤلف). شش خان: امیر دو مهره در ششگاه داشت و احمد بدیهی دو مهره در یک گاه. (چهارمقاله). رجوع به شش خان و شش خانه شود
خانه ششم نرد که برای برگرفتن یک مهره از آن شش خال کعبتین باید. (یادداشت مؤلف). شش خان: امیر دو مهره در ششگاه داشت و احمد بدیهی دو مهره در یک گاه. (چهارمقاله). رجوع به شش خان و شش خانه شود
ایام آفرینش عالم: کما قال اﷲ تعالی: الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام. (قرآن 4/57). (غیاث اللغات) (از آنندراج). اشاره به شش روزی است که آفرینش عالم در آن شش روز شد. (برهان) : خاقان اکبر آنکه دو عید است در سه بعد شش روز و پنج وقت ز چار اصل گوهرش. خاقانی. یک دو شد از سه حرفش چار اصل و پنج شعبه شش روز و هفت اختر نه قصر و هشت منظر. خاقانی
ایام آفرینش عالم: کما قال اﷲ تعالی: الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام. (قرآن 4/57). (غیاث اللغات) (از آنندراج). اشاره به شش روزی است که آفرینش عالم در آن شش روز شد. (برهان) : خاقان اکبر آنکه دو عید است در سه بعد شش روز و پنج وقت ز چار اصل گوهرش. خاقانی. یک دو شد از سه حرفش چار اصل و پنج شعبه شش روز و هفت اختر نه قصر و هشت منظر. خاقانی
دهی از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد. سکنۀ آن 100 تن و آب آن از قنات است. محصول آنجا غلات وارزن و زیره است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد. سکنۀ آن 100 تن و آب آن از قنات است. محصول آنجا غلات وارزن و زیره است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
کلمه ای باشد که در وقت وداع کردن گویند خصوصاً در شب. (از برهان). کنایه از وداع باشد در شب. (از انجمن آرا). این کلمه را وقت شب در هنگام آمدن و رفتن به یکدیگر گویند. (از آنندراج). کلمه دعا که در شب گویند خصوصاً در هنگام وداع و مرخصی و شب بخیر نیز گویند. (ناظم الاطباء). در تداول عامه بیشتر این کلمه هنگام رفتن و خداحافظی به کار رود و مرادف شب بخیر است. شب به شما خوش. شب بخیر. شب شما خوش باشد: شب خوش مکنم که نیست دلکش بی توشب ما و آنگهی خوش. نظامی. طمع خوشدلی ندارم از آنک ’روزخوش’ کرده است ’شب خوش’ من. کمال اسماعیل. - شبت خوش باد، شبت به خوشی گذرد: ز جوش خون دل خونبار گفتم شبت خوش باد و روزت خوش که رفتم. نظامی
کلمه ای باشد که در وقت وداع کردن گویند خصوصاً در شب. (از برهان). کنایه از وداع باشد در شب. (از انجمن آرا). این کلمه را وقت شب در هنگام آمدن و رفتن به یکدیگر گویند. (از آنندراج). کلمه دعا که در شب گویند خصوصاً در هنگام وداع و مرخصی و شب بخیر نیز گویند. (ناظم الاطباء). در تداول عامه بیشتر این کلمه هنگام رفتن و خداحافظی به کار رود و مرادف شب بخیر است. شب به شما خوش. شب بخیر. شب شما خوش باشد: شب خوش مکنم که نیست دلکش بی توشب ما و آنگهی خوش. نظامی. طمع خوشدلی ندارم از آنک ’روزخوش’ کرده است ’شب خوش’ من. کمال اسماعیل. - شبت خوش باد، شبت به خوشی گذرد: ز جوش خون دل خونبار گفتم شبت خوش باد و روزت خوش که رفتم. نظامی